یک سال دیگر هم گذشت من به فصل و روز مورد علاقه ام که تولدم هم باهاش مصادفه رسیدم
اول مهر ماه
امسال رو دوست داشتم، خدایا به خاطر تمام داده ها و نداده هایت شکر.
تا
الان یک زنجیر خوشگل از مادرم کادو گرفتم، راضی به زحمتش نیستم ولی همیشه
یادگاریهایی که از خودش برام میذاره خیلی برام با ارزشه. امسال یکی از اون
سالهایی است که دلم برای پدرم بیش از حد تنگ شد. خیلی دلم میخواست بعضی
جاها بود. روحش شاد.
بچه مدرسه ای ها یعنی امشب خوابشون میره؟ ها ها ای خدا، زمان ما که خوابمون نمی رفت! الان را خبر ندارم!
مژده ای دل که دگر باد صبــــا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمــــــــد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمــــد
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمـــــــــــد
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمــــــــــــــــد
چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمــــــــــد
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمــــــــــد